سال ۱۴۰۱ برام چطور بود؟
میشه گفت نمیتونم نظر قطعی بدم، امسال از شر روابط سمی خیلی زیادی راحت شدم، آدمای حقیری که سعی داشتن خودشون رو در حد من بدونن رو از زندگیم پاک کردم و احساس قدرت خیلی خوبی بهم داد
کار جدیدم رو شروع کردم، کاری که فکرشم نمیکردم قراره واردش بشم ولی با ترسولرز انجامش دادم. چون استعداد ذاتی براش داشتم، مدت زمان کوتاهی طول کشید تا مهارت و بینشش رو به دست بیارم و کلن هم ابر و باد و مه و خورشید در کار بودن تا همه چیز بهتر پیش بره
امسال کتابای زیادی خوندم، فکر کنم ۱۵ یا ۱۶ تایی بشن، وارد محیط محبوبم شدم و افراد جدیدی رو ملاقات کردم، کارخونه برام خونه بود و توش احساس راحتی عمیقی داشتم، انگار مال خودمه
با این حال چندان از سالی که گذشت راضی نبودم، حس میکنم کمکاری کردم و قسمتایی رو میتونستم بهتر ازین باشم
در رابطه با مسئله * یقین نداشتم، رها نکردم، پیوسته داشتم چک میکردم که آیا داره به سمت سقوط و پایان پیش میره یا نه؟ در حالیکه من تلاش مکفی رو داشتم و دیگه از مرحله من گذشته بود، یقین نداشتم که همه چیز در نهایت به نفع حقیقت پیش میره، یقین نداشتم و پیوسته اوضاع رو رصد و کنترل میکردم
چیز دیگهای هم که یاد گرفتم این بود که افراد * لایق حضور من نیستن، من بیش از حد فداکاری کردم در حالی که باید ترک میکردم و فاصله خودم رو باهاشون حفظ میکردم، مهم نیست چی میگن، مهم اینه که لیاقت من رو نداشتن و همین مهمه
سیلی واقعیت...برچسب : نویسنده : bestclassmates بازدید : 48